مدتهاست دوست دارم برای تو بنویسم میخا، اما نمیدانستم اگر به کلمههایم برگردم آنها میتوانند آنچه را در ذهنم میگذرد بیان کنند یا نه راستش همیشه فکر میکردم کلمات آنقدر وسیعاند که میشود برای هر توصیفی چندتایی از بهترینهایشان را جدا کرد و بسیار گفت اما حالا میدانم آنها محدودند و ناتوان در برابر آنچه در روح آدم میگذرد کلمات بسیار درماندهاند سائوپائولو باید شهر زیبایی باشد چون کوچهپسکوچههایش تو را دارند برزیل باید کشوری شگفت باشد چون تو در آن نفس میکشی و جهان، جهان باید جایی بسیار دوستداشتنی باشد چون صدای خندههای تو را در جانش ثبت کرده است چون تو در آن میخندی خندههایت را بسیار تماشا کردهام میخا میدانی چرا؟ چون این روزها کماند آدمهایی که خندههایشان ناب و واقعی است من چشمهای آدمهای بسیاری را هنگام خندیدن دیدهام کمتر چشمی شبیه به تو از عمق وجود میخندد به تو گفتهام حال خوبت را از این فاصلهی دور حس میکنم گفتهام چیزی
اشتراک گذاری در تلگرام